هفت شیوه برای نوشتن فلشفیکشن
فلشفیکشن «داستان کوتاهِ کوتاه» بین (300 تا 1000) کلمه است؛ بلندتر از میکرو فیکشن (10 تا 300 کلمه) اما کوتاهتر از داستان کوتاهِ مرسوم (3000 تا 5000 کلمه) که قابل قبول بیشتر مجلات است. فلشفیکشن داستانی معمولی با کمترین کنش است.
1. کمترین کنش
سوژه کوتاهی پیدا کن که مفهومی مهم در او پنهان باشد. راجع به روابط پیچیده ی پدر و مادر ها با بچه هایشان به رمان احتیاج داریم. در این موضوع پیچیده تنها قسمتی از آن را انتخاب کن. بچه ها چه احساسی دارند زمانی که در یک گفتگو نمی توانند شرکت کنند. چه تعداد از بچه ها در ماشین حوصله شان سر می رود. بچه های وسطی، وضعیت بدتری دارند. جزئی ترین را پیدا کن و شروع به نوشتن کن.
2. در آغاز داستان مفهوم را بیان نکنید
وقتی داستان می نویسی، دو صفحه داستان را شرح نده. راهی پیدا کن که همهاش را در پاراگراف اول قرار بده؛ البته در شرایطی که با داستانی آسان سر و کار دارید.
3. از وسط کنش شروع کنید
داستان را در وسط کنش شروع کن؛ مردی دارد فرار می کند یا بمبی در حال خنثی شدن است و یا هیولایی در خانه وجود دارد. بیش از آنچه در داستان احتیاج هست، توضیح نده. خواننده نانوشته ها را می تواند بخواند. در واقع، بگذار خود خواننده با تفکر روی داستان سکوت داستان را بفهمد و آن را تبدیل به فریاد کند.
4. روی تصاویر تأثیرگذار تمرکز کنید
تصویری تاثیر گذار را پیدا کن و در داستان روی آن تمرکز کن؛ خیابانی که به تازگی در آن جنگی رخ داده است یا غروب ناآشنا و کمتر دیده شده. این تصاویر ارزشی بیش از هزار کلمه دارند؛ تصویری با کلمات نقاشی کن. هیچ آسیبی به هر چیزی در کنار تصاویر نمی خورد. چون قبل از همه چیز، این یک داستان است.
5. حدس خواننده را تا پایان نگه دارید
یک ابهام ساده کمک بزرگی میتواند بکند. مخاطب تو ممکن است نظری در مورد بیشتر داستان نداشته باشد. کشمکش تا پایان خواهد بود. وقتی کشمکش تمام میشود، باید نتیجهگیری و راه حل مناسبی ارائه بدهی.
6. از اشارههای کنایه آمیز استفاده کنید
توسط اشاره به حادثهای عامیانه و شناخته شده، داستان میتواند از همه کلمات غیر ضروری حفظ شود. به حوادث تاریخی اشاره کنید و یا واقعههای مشهور ادبیات. اگر داستان تو در جایی مثل تایتانیک اتفاق میافتد، شرح دادنش امکان پذیر است. زیرا در مورد آن زیاد گفته شده . تاریخ و جیمز کامرون کمک زیادی به تو می کنند. همچنین از دادن اطلاعات پیچیده پرهیز کن. خواننده تو برای دریافت، باید باهوش باشد.
7. اتفاق غیر منتظره در داستان بکار ببرید
پایان غیر منتظره به نویسنده اجازه می دهد پایان داستان را جفت و جور کند. فلشفیکشن بیشتر اوقات پایان غیر منتظره دارد. چون تو زمان کافی برای ساختن شخصیتهایی که مخاطب با آنها همذات پنداری کند و نشان دادن آنها در مدت طولانی را نداری. این گونه میتوان پیرنگ را نابود کرد؛ مثل شوخی جالب، فلشفیکشن بیشتر اوقات کارایی مناسبی در جفت و جور کردن پایان دارد.
نویسنده: جی. دبلیو. توماس
ترجمه: علیرضا اجلی
عرض حاجت
حق داشت سینه چاک بزند. سی و نه شب آمده بود جمکران برای دیدن مولایش؛ تا حکایت رنج هایش را به او شرح دهد و دوای دردهایش را از او بخواهد. سه شنبهها غروب، خادم مسجد بود. داشت سنگ و کلوخ ها را از آن حوالی جمع میکرد که دسته بیل شکست. اطراف را کاوید. عرق از پیشانیاش راه افتاده بود، اما نسیمی خنک که به سویش وزید، جانش را تازه کرد. سر برگرداند. ناشناسی را دید در قامتی یکدست سفید؛ موهایش بلند، چشمانش درشت، صورتش گندمگون، گونه اش به لبخند شکفته و به آشنا میزد.
پرسید: در این برهوت، پیِ چه حاجت آمدهای؟
پیرمرد مرد از سر خستگی و استیصال جواب داد: اکنون تمنّایی ندارم جز دسته شدن این بیل. کار ناتمام ماند و وقت فرایض نزدیک.
بعد کمر خم کرد تا ... که متحیر ماند. دوباره و چندباره نگاه کرد. سر بلند کرد تا ...، اما ناشناس را ندید.
اذان شروع نشده بود که همگان صدای ضجه مردی را شنیدند که ناله کنان میگریست: چه بدبخت است کسی که چهل شب به مسجد آمده باشد تا بیلش دسته شود./
گزارش سوم.. دریافت اولین اثر...
ما را در سایت گزارش سوم.. دریافت اولین اثر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : medadciyah بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:05